هدیه خانمهدیه خانم، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

هدیه ی مامان و بابا

بدون عنوان

این یکی از لباسای عیدته که من و بابات با مشقت فراوان تنت کردیم . خیلی از لباس پوشیدن بدت میاد ولی من دوست دارم مرتب لباسای قشنگ تنت کنم که دردسرمون خیلی زیاد میشه . تا نگیرمت تو بغلم آروم نمیشی امید مامانت . امیدوارم بعدا که این مطلب دیدی حسابی بخندی . ...
23 اسفند 1391

بدون عنوان

جیگر مامان دیروز عزیز اومده اینجا و با هم بردیمت حموم قربونت بشم الهی . گریه کردی ولی تو گریه هات می خندیدی انگار بغض کرده بودی . دیروز خیلی دختر خوبی بودی عزیزم چون من کار داشتم تو هم بی تابی نمیکردی . این عکس بعد از حمامته تو تخت خودت .   ...
23 اسفند 1391

خنده های قشنگ

از بعد از 40 خداروشکر خیلی می خندی . ولی بعد از 2 ماهگی یه خنده هایی می کنی که اگه صدا داشتن اسمشون قهقهه بود قربونت برم . وقتی می خندی تمام خستگیام از تنم بیرون می رن حتی اگه از شدت خستگی درمونده شده باشم . باهات حرف میزنیم مخصوصا بابات باهاش حرف می زنی حسابی درد و دل می کنی . ای کاش می تونستیم بفهمیم چی می گی دختر گلم . وقتی داری شیر می خوری همش می خندی و هر وقت به یه تابلو و ساعتی که تو پذیرایی  زدس نگاه می کنی فقط می خندی . خیلی دوست دارم بدونم چی توشون می بینی که واست خنده دارن زندگی مامان .                              ...
23 اسفند 1391

تولد دخملم

دخمل گلم در روز 5 دی 1391 بدنیا اومد . اون هدیه ی خدا به مامان باباشه . خدا رو بابت این نعمت بزرگ شکرگذاری می کنیم  ...
21 اسفند 1391

دختر خاله ثنا

این عکس دختر خالته عزیزم اون 17 روز از تو کوچیک تره . امیدوارم تو آینده بتونید دوستای خوبی برا هم باشید . امیدوارم بعدا که عکستونو دیدین خوشحال بشین . سمت راستیه خودتی سمت چپیه ثنا ...
21 اسفند 1391

خواب قشنگ

هدیه گلی این عکس روز 25 تولدته وقتی که خوابی آرامش عجیبی داری عزیزم . قربون اون خواب قشنگت بشم معمولا تا قبل از 40 شبا بیدار بودی و روزا میخوابیدی . شبا من خیلی اذیت میشدم ولی خداروشکر گذشت و بعد از 40 روز شبو و روزتو پیدا کردی و حالا شبا راحت میخوابی زندگی مامان .  ...
21 اسفند 1391

زردی روزای اول

روزای اول تولدت هیچ مشکلی نداشتی و خیلی خوب و سرخ و سفید بودی تا روز 5 که یکم زرد شدی به دکترت کفتم که مشکلی نیست بیشتر از این نمیشه ولی متاسفانه بیشتر شد و مجبور شدیم تو دستگاه بزاریمت . من خیلی نگران بودم و فقط گریه می کردم وقتی تو دستگاه بودی خیلی اذیت بودی و من هیچ کاری نمی تونستم برات کنم ولی خداروشکر بعد از 48 ساعت که از تو دستگاه دراوردیمت بهتر شدی خلاصه زردی لعنتی تا یکماه برات طول کشید و چون کاسنی می خوردی وزن زیادی نگرفته بودی . خداروشکر که از تو تنت رفت . امیدوارم هیچ وقت مریض نشی دختر گلم چون من طاقت ندارم . این عکسو از اون روزا ازت گرفتم که تو دستگاه بودی و چون هوا سرد بود ملافه پیچت کرده بودیم قربونت برم الهی  . ...
21 اسفند 1391
1